اعتیاد و توهم‌ زدن یک قهرمان کشتی ؛ داستان واقعی

بیماری اعتیاد ورزشکاران فراوان و مشهوری را در گرداب خود غرق کرده است. در ادامه ماجرای اعتیاد یک قهرمان کشتی را می‌خوانید که خوشبختانه موفق به ترک اعتیاد شده است.

ماجرای اعتیاد یک ورزشکار برای تمام افراد جامعه آموزنده است. این داستان واقعی حکایت از آن دارد که ورزشکار بودن و حتی پیشرفت تا سطح قهرمانی هم نمی تواند مانع اعتیاد یک فرد شود. این ماجرا در شاره 39 ماهنامه «یک وعده هزار پاداش» منتشر شده است. ماهنامه مذکور نشریه داخلی معتادان گمنام شورای منطقه یک ایران به شمار می‌رود.

از قهرمانی کشتی تا مصرف مواد مخدر و اعتیاد

سلام و درود بر همه دوستان همدرد در انجمن معتادان گمنام. من در جنوب شهر تهران به دنیا آمدم. در میدان شوش به مدرسه رفتم. دوره دبیرستان را در میدان خراسان گذراندم و موفق به اخذ دیپلم شدم. از کودکی علاقه بسیاری به ورزش کشتی داشتم و در همان جنوب شهر در یکی از باشگاه‌های کشتی مشغول به ورزش شدم.

بعد از مدتی پیشرفت بسیار خوبی از نظر ورزشی کردم. در مسابقات قهرمانی تهران شرکت کردم و توانستم مقام دوم را کسب کنم.  داشتم تلاش بیشتری برای قهرمانی کشور می کردم که با یک حادثه تلخ روبرو شدم. در حین تمرین دست راستم شکست و راهی بیمارستان شدم دیگر نتوانستم در مسابقات شرکت کنم. از این اتفاق بی‌نهایت ناامید شدم.

چند وقت دیگر گذشت و یک اتفاق مایوس کننده دیگر روی داد. پدرم فوت کرد و دیگر کسی نبود که از لحاظ مالی حمایتم کند. مجبور شدم به قهوه‌خانه‌ها و پاتوق ها بروم و با فروش انگشتر مخارج زندگی را مهیا کنم.

چند سال گذشت. ازدواج کردم و خداوند دو پسر به من عطا کرده بود. با این که مسئولیت خانوده‌ای را به عهده داشتم به دلیل شکست‌هایی که در زندگی‌ام  داشتم و داشتن بیماری پنهان اعتیاد در سن ۴۰ سالگی به مواد مخدر پناه بردم. با در پیش گرفتن مسیر مصرف مواد مخدر انتخاب بسیار دردناک و خطرناکی کردم و به خاطر مصرف مواد دچار توهم بسیار شدیدی شدم.

کمپ اجباری ؛ پایان راه کشتی گیر معتاد

به درخواست خانواده ام یک شب از طرف یک مرکز اجباری به خانه من آمدند و من را با خود بردند. ۲۱ روز در مرکز ترک اعتیاد ماندم و به خانه برگشتم. متوجه شدم چقدر به زندگی و خانواده‌ام آسیب رسانده‌ام. به فکر جبران افتادم. با آدرسی که در دست داشتم حرکت کردم و خودم را به جلسات انجمن معتادان گمنام(NA) رساندم.

متاسفانه در ادامه مسیر زندگی همسرم به بیماری سرطان مبتلا شد و با یک دنیا درد و اندوه روبرو شدم. با وجود مشکلات زندگی و بیماری همسرم مسیر بهبودی از اعتیاد را ادامه دادم و مرتب به جلسات(NA) می‌رفتم. بیماری همسرم دو سال طول کشید و فوت کرد.  با چهار فرزند بدون مادر تنها ماندم ولی ناامید نشدم. من در یک برنامه روحانی برای ترک اعتیاد بودم می‌دانستم که خداوند در تحمل سختی‌ها به من کمک خواهد کرد.

من فقط حرکت می‌کردم. در جلسات خدمت می گرفتم و با راهنمای خودم در ارتباط بودم. فوت مادرم هم باعث نشد از برنامه و اهداف مهمی که داشتم دست بکشم. با نگاه عمیق به قدم های 3 و 11دائم از خدا کمک می‌خواستم و دعا می‌کردم.

مطالب پربازدید درباره بهبودی از اعتیاد را بخوانید:

صحنه ای که در جلسه دیدم و مرا به هم ریخت!

فوت مادرم اثر بدی روی پسرم گذاشت و باعث شد خانه را ترک کند و من تنها شوم. برایش دعا و درد دوری را تحمل می‌کردم. یک روز پسر کوچکم را به طور اتفاقی در یکی از جلسات انجمن معتادان گمنام دیدم. افکارم به هم ریخت و ناراحت شدم.

ناگهان ندایی از قلبم گفت: صبر کن! این درست که پسرت دچار اعتیاد شده ولی خدا را شکر که پسرت به جلسه آمده است.

امروز که این نامه را برای شما می نویسم نزدیک به ۱۳ سال پاکی دارم. پسرم هم ۵ سال است که از مواد مخدر پاک شده است. در حال حاضر به کار هنری اشتغال دارم و فیلمنامه نویسی و داستان‌نویسی می‌کنم. از همگی شما تشکر می‌کنم که سرنوشت مرا خواندید.

انتهای مطلب

دیدگاه ها

علی

تلخ و درداور

منیژه

چقدر سرنوشتشون تلخ و سخت بود از فوت زنشون و اتفاقایی که برای خودش افتاده و آخرش اعتیاد پسرش😞😞😞 خداروشکر که برنامه های اینچنینی هست و کمک میکنه

محمد

داستان تکان دهنده ایست

احمد

تو مطلبتون ننوشتید کجاش توهم زده یعنی یه ماده ای میزده که دچار توهم میشده؟ شیشه میزده ؟

مجید

واقعا خیلی خوب گفتید بیماری اعتیاد خیلی‌ها درک نمیکنن وقتی میگی اعتیاد یه نوع بیماریه و قهرمان و غیر قهرمان رو نمیشناسه مرسی از روایت‌های واقعیتون👌

ناشناس

یک درام واقعی
ولی شکر که پاک شدی

اکبر

داخل این باشگاه های ورزشی اکثرا مواد نیرو را میدن بهت آخرشم میری تو مصرف مواد

سعید

خداراشکر که پاک شد

م . ه

یکم داستان با تیتر نا همگون بود

ناشناس

زندگی سخت ودردناکی داشته واقعا ولی خدا رو شکر که در انتها بدعاقبت نبوده ودر مسیر درست قرار گرفته

مهدیه

چقدر سخت و دردناک…اگر من همچین اتفاقاتی برام می افتاد از پا در میومدم. چه صبر و استقامتی داشتن واقعا

Kaveh

سلام
واقعا اتفاق های تلخی براش افتاده اما به نظر من اون چیزی که یه اتفاق بد رو توی زندگی ما تبدیل میکنه به زنجیره ای از اتفاق های بد برای خودمون و اطرافیان بیماری اعتیاد ماست.

ستیا

اعتیاد به مقام و پوزیشن ها ربطی نداره، بسته شخصیت افراد درگیر میشن، اتفاقن نویسنده های زیادی هم درگیرش هستن و همچنان جلسات رو می‌رن ولی پاکی وجود نداره..

داوود

سلام فقط (خداوند)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *