درمان اعتیاد به قرص متادون با دوز 100 میلیگرم (ماجرای واقعی/1)
همان روز اولی که (س) را دیدم متوجه شدم به شدت درگیر اعتیاد است اما تصور نمیکردم روزی به او کمک کنم مسیر درمان اعتیاد به قرص متادون با دوز بیشتر از 100 میلی گرم را در پیش بگیرد.
به گزارش ترک باما، ماجرای ترک اعتیاد (س) که می خواهم آن را روایت کنم در زمستان 1401 اتفاق افتاد اما ابتدای این ماجرا به چند سال قبل بر می گردد. یعنی دقیقا زمانی که به عنوان خبرنگار در روزنامه ای مشغول به کار بودم. در آن زمان هفت سال بود که اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی را ترک کرده بودم و بعد از چند بار شغل عوض کردن، روزنامه نگار شده بودم.
نمی خواهم وارد مسائل زندگی حرفه ای خودم بشوم که خود یک داستان طولانی پر از آب چشم است اما قبل از این که وارد ماجرای درمان اعتیاد به قرص متادون شوم در همین حد بگویم که روزنامه نگاری یکی از بی معنی ترین کارهایی بود که من برای امرار معاش در زندگی انجام دادم و بیشتر ایامی که به این کار اشتغال داشتم با خودم درگیر بودم که زودتر کار مفید دیگری پیدا کنم و نوشتن تحت سانسور در روزنامه هایی که کسی آنها را نمی خواند، آن هم برای حقوقی ناچیز را کنار بگذارم.
به هر شکل، در آن روزنامه از ساعت 2 بعد از ظهر سر و صدای تایپ کردن همکاران از چند کریدوری که روزنامه نگاران در آنها مستقر بودند به هوا بلند می شد و این صدا که به گوش من آزار دهنده میآمد تا حدود ساعت 5 که صفحه ها بسته می شد ادامه داشت.
در میان صداهایی که از تایپ کردن همکاران ایجاد می شد صدای تایپ یک نفر بسیار گوشخراشتر بود. روایت من از درمان اعتیاد به قرص متادون با شنیدن همین صدا شروع شد. این صدا متعلق به مردی بود که چنان روی صفحه کلید ضربه می زد انگار با این ضربات انتقام خون به ناحق ریخته شده کس و کارش را از کسی می گیرد!
مطالب مهم را بخوانید:
مردی که شبیه هروئینیها بود و به درمان اعتیاد به قرص متادون نیاز داشت
صدای وحشتناک تایپ کردن این روزنامه نگار همه را آزار می داد ولی کسی چیزی به او نمی گفت. من از یکی دو نفر از همکاران پرسیدم این صدا آزارشان نمی دهد و آنها گفتند اتفاقا صدا برایشان زجرآور است ولی وقتی چهره آن آدم را دیده اند به این نتیجه رسیده اند که بهتر است سر صحبت را با او باز نکنند. من کنجکاو شدم و به کریدوری که او کار می کرد سرک کشیدم و در حالی که او مشغول تایپ کردن بود نگاهی به نیم رخش انداختم.
مردی حدودا 45 ساله بود که البته پیرتر نشان میداد و چهرهای استخوانی و تکیده داشت به گونهای که استخوانهای گونه اش بیرون زده بود. پوست سفید او در نواحی زیر چشم به سیاهی و کمی پایین تر به زردی می زد. با همان نگاه اول به نیم رخش فهمیدم معتاد است. البته انقدر در تشخیص جنس مصرفی اش به حد کافی حاذق نبودم که بفهمم متادونی است و به درمان اعتیاد به قرص متادون نیاز دارد.
کمی نزدیکش شدم و گفتم :سلام!
جواب سلامم را داد و لبخندی هم چاشنی جواب سلامش کرد که دندان های نامرتب و خرابش را به نمایش گذاشت. بعد از جا بلند شد و با هم دست دادیم. برخلاف آنچه همکاران گفته بودند چهره صمیمی ای داشت و آدم بدی به نظر نمی آمد. از آن دسته معتادهایی بود که از زور لاغری شبیه اسکلت و مرده متحرک اند. جوری رنگ پریده بود که انگار همین الان از قبر بیرون آمده! شاید بخاطر ته ریش حنایی رنگ و ترکیب ناموزون دندانهای طبیعی زرد و دندنهای مصنوعی سفیدش بود که همکاران او را آدم نچسبی تشخیص داده بودند، شاید هم بخاطر چشمهایش بود که مثل چشم ماهی مرده بیروح بود.
با خودم فکر کردم فقط یک هرویینی برای تکمیل عذایم در این روزنامه کم داشتم که خدا برایم رساند. البته به زودی فهمیدم این روزنامه نگار عصبی که سر و گردنش دائم در حال حرکت های غیرارادی شبیه تیک زدن بود و با هر بار پلک زدن سرش را هم تکان میداد هرویینی نیست بلکه به داروی اعتیاد آوری دیگری به نام متادون معتاد است… .
این داستان ادامه دارد
مطالب مهم و پربازدید را بخوانید:
- سم زدایی متادون و 5 باور غلط درباره قطع مصرف متادون
- کیت متادون چیست ؟ آیا بجای ترک متادون میتوان در این تست تقلب کرد؟
پایان قسمت اول …
بقیه شو بنویسید لطفا
یه نفرم سر کار ما هست عین مرده متحرک فکر کنم شیشه ای باشه شایدم مت میزنه