از دروازه‌بانی فوتبال تا اعتیاد و کارتن خوابی (داستان واقعی)

ماجرای معتاد شدن یک فرد ورزشکار ضمن دردناک بودن ، آموزنده است. این فرد اکنون سال هاست به کمک انجمن معتادان گمنام از اعتیاد رها شده است.

به گزارش ترک باما، در شماره چهل و دوم مجله « یک وعده هزار پاداش» سرگذشت معتادی به نام عباس منتشر شده که خواندن آن چه برای افراد عادی جامعه و چه معتادان در حال بهبودی مفید و آموزنده است. این ماجرای واقعی را که داستان اعتیاد و پاکی است در ادامه می خوانید.

دروازه بانی فوتبال و شرکت در مسابقات

در دوران نوجوانی و جوانی چهار سال عضو تیم فوتبال آتش‌نشانی بودم گلر و دروازه بان تیم منطقه تهران و تنها بازیکن منتخب آموزشگاههای تهران بودم. هرگز تصور نمی کردم سر  و کارم به مواد مخدر و اعتیاد بیفتید. دو بار برای مسابقات کشوری به شهرهای رشت و مشهد رفتیم و در رشته ورزشی خودم بسیار موفق ظاهر شدم.

در دوران سربازی با مواد مخدر آشنا شدم و از همانجا مسیر زندگیم تغییر کرد .به مرور مصرف شدت گرفت. فوتبال را هم ادامه ندادم. زندگی من هر روز آشفته تر شد. کارم را از دست دادم . در محل زندگی هم کسی به من اعتماد نمی‌کرد.  از هرکسی می‌شناختم پول قرض گرفته بودم. به همه آشنایانم بدهکار بودم و خیلی وضعم خراب شده بود. چند بار محل زندگیم را عوض کردم و به شهرهای مختلف رفتم . اوایل در مسافرخانه زندگی میکردم ولی طولی نکشید که کارتن خواب شدم.

مطالب خواندنی و جذاب را بخوانید:

تصادف با ماشین و مقصر شدن بخاطر اعتیاد

شرایط بسیار بدی داشتم. به خاطر اعتیاد به زندان افتادم. در زندان بدون ملاقات و پول، چند سال ماندم. بعد از آزادی به تهران برگشتم. از طرف همه طرد شده بودم. یک روز برای تهیه مواد از خیابان عبور می کردم که یک ماشین با من تصادف کرد. مردم جمع شده بودند. راننده لگدی به من زد که چرا خودت را انداختی جلوی ماشین! تو میخواستی از من پول بگیری! مردم هم حق را به راننده دادند. در صورتیکه آن ماشین واقعاً به من زده بود. بعد هم بدون اینکه حتی با اورژانس یا پلیس تماس بگیرند راننده رفت. تا چند ماه پای من می لنگید و پولی هم برای درمان نداشتم.

برای مشاوره رایگان درباره ترک اعتیاد با شماره 09194085047 تماس بگیرید

درگیری با اعضای جلسه معتادان گمنام

چیزی از انجمن NA نمی دانستم و نشنیده بودم. یکی ذوبار عده ای را دیده بودم که دور هم جمع می‌شوند و جلسه‌ای برگزار می کند بارها ترک کرده بودم اما موفق نشدم. سال ۱۳۸۳ من یک شب وارد جلسه معتادان گمنام شدم. جلسه شب زدگان بود. برای اولین بار من و یکی از دوستان معتادم با هم به جلسه رفتیم.

حال بسیار بدی داشتیم و رفتیم و در جلسه روی صندلی نشستیم. تعداد شرکت کنندگان جلسه کم بود.  حدوداً ۲۰ نفر بودند. دوستم داشت سیگار می کشید . خوشامدگو  با لحن تندی گفت در جلسه نباید سیگار بکشی ! دوست من که بعدها به خاطر مصرف مواد فوت شد با خوشامدگوی آن جلسه درگیر شد. درگیری بالا گرفت و کار به زد و خورد کشید. من هم در این درگیری شرکت کردم درگیری فیزیکی شدیدی شد و پیراهن من پاره شد.

مطالب پربازدید را بخوانید:

اتفاق روحانی افتاد و من اعتیاد را ترک کردم

گشت کلانتری از پارک رد میشد و درگیری را دید. بی سیم زدند و ماشین کلانتری آمد. آن شب ما را به کلانتری بردند و نزدیک بود کارمان به دادگاه بکشد. یکی از برو بچه های رحمان جلسه  وقتی فهمیده بود که ما را به کلانتری برده‌اند به کلانتری آمد. او نماینده گروه بود . با افسر نگهبان شب صحبت کردند و گفتند که ما شکایتی نداریم و در صورت امکان این افراد را آزاد کنید. اینها تازه وارد هستند.  این برای من که به تنهایی های ترسناک اعتیاد خو گرفته بودم یک اتفاق روحانی بود.

من که خانواده و جامعه طردم کرده بودند و هویت اجتماعی و فرهنگی خودم را از دست داده بودم و هیچ جا مرا قبول نداشتند و حتی کتمان می‌کردند که مرا میشناسند آن شب متوجه شدم که بچه های جلسه معتادان گمنام آغوششان به روی من باز است و این هویت تازه‌ای به من داد.

با خودم فکر کردم این چه گروه و چه جلسه ای هست که ما با آنها درگیر شدیم و جلسه شان را به هم ریخته ایم و ناسزا گفتیم زد و خورد کردیم ولی آنها ما را طرد نکرده اند و به دنبال ما آمده اند که ما را آزاد کنند.

من به خاطر همین برخورد از اعتیاد دست کشیدم و جذب جلسات انجمن معتادان گمنام شدم. بعد از مدتی قطع مصرف کامل کردم . در این سال ها احساسات مختلفی را تجربه کردم. مادرم، خواهرم و پدرم را از دست دادم. چند بار در کار و حرفه ام به مشکل برخوردم ولی هیچکدام توجیه و بهانه برای اینکه از مسیر بهبودی خارج شوم نبوده و نخواهد بود.

این مشکلات واقعیت های ملموس زندگی من هستند که ممکن است در زندگی هر فرد دیگری هم رخ بدهند. امروز عضو کوچکی از انجمن معتادان گمنام هستم و به زندگی و هویتی که در کنار دوستانم به دست آورده ام افتخار می کنم.

مطالب جدید و پربازدید را بخوانید:

انتهای مطلب

دیدگاه ها

ناشناس

جالب بود

علی

تحت تاثیر قرار گرفتم 🤗

الهه

جالب بود.مرسی

محمد

ماجراهای واقعی خیلی خوب و آموزنده ن

ناشناس

هزاران معتاد از وجود انجمن معتادان گمنام به زندگی بازگشتند.
سپاسگزارم🙏

اکبر

عین حاجی که با اعتیاد از تولید کننده مرغ و تخم مرغ و بنکداری رسید به فقط مواد زدن

ناشناس

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد…….

ملیحه

چه زندگی پرپیچ و خمی… ایشالا که تو این مسیر موفق باشه همچنان

محسن

اون قسمتی که گفته بود از همه جا رونده و مونده شدم بودم همیشه ولی یه بار یه سری آدم منو تحویل گرفتن خیلی حس مشترکی داشت برام گریه ام گرفت

ش ب

اعتیاد اینحوری از عرش به فرش میاره آدمارو

ناشناس

خدایا شکرت که یه همچین جایی هست که درش به روی همه بیماران وسینه سوخته های گرفتار در دام اعتیاد بازهست وبا آغوش باز میپذیرنت و از هم پاشیدن خیلی زندگی ها جلوگیری میشه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *